محل تبلیغات شما

از مجموع كافه‌های اطراف دروازه‌قبله یا فلکه‌ی بِیْش‌قارداش(كارگر) تا سبزه‌ميدان و پای توپ كه چای و غذا به فروش می‌رساندند، تعدادی از آن‌ها در طول سال و به مناسبت‌های مختلف، آيين‌هایی را هم به اجرا در می‌آوردند.
 
همين عامل باعث می‌شد تا افرادی از طبقات مختلف اجتماعی، به بهانه‌ی نوشيدن چای و كشيدن قليان، ساعاتی را آن جا بگذرانند. 

محيط‌هایی كه آراستگی چندانی هم نداشتند. اما روستایيان و مسافرانی كه به منظور خرید و انجام كار به شهر آمده بودند، برای استفاده از غذاهای ارزانی هم‌چون ديزی، مدتی كوتاه را در قهوه‌خانه‌ها می‌گذراندند.

در بسياری کافه‌ها، از ميز و نيمكت‌ برای نشستن استفاده می‌شد و صندلی‌هایی با سطحی گرد به رنگ قهوه‌ای از جنس چوب كه محيط كافه‌ها را زيباتر می‌نمود. 

گوشه‌ای از كافه كه دستگاه» نام داشت، سكويی بود برای گذاشتن چراغ فارسونكه در زير آن، كه روی آن آب می‌جوشاندند. در كنارش، سماور روسی برنجی با قوری‌های چينی وصله‌دار را برای دم كشيدن چای، روی آن می‌گذاشتند.

آن روزها كه هنوز شهر بجنورد از آب لوله‌كشی بهره‌مند نشده بود، آب مصرفی كافه‌ها از قنات‌ها و چشمه‌های اطراف شهر به وسیله‌ی گاری اسبی تامين می‌شد.
برای تصفيه‌ی آبجوش، كيسه‌ی كوچكی از پارچه‌ی سفيد را به شير سماور می‌بستند تا آبجوشی صاف و روشن را به داخل قوری چای بريزند.

با راه‌اندازی کارخانه‌ی برق به وسیله‌ی زنده یاد حاج حسن تاتاری در کوچه‌ی فخران» و ورود راديوهای بزرگ برقی‌، بازار نوازندگان محلی و آوازه‌خوان‌های دوره گرد، رونقی ديگر يافت و آن‌ها توانستند با يادگيری تصنيف‌های جديد و آوازهای سنتی، فضای كافه‌ها را هنگام نواختن تا حدودی تغيير دهند و بخشی از مردم هم با موسيقی اصيل از طريق اين وسيله‌ی مغناطيسی بيشتر آشنا شوند.

سال‌ها بعد، با آمدن گرامافون و صفحه‌های 33 دور كه زينت بخش قهوه‌خانه بودند، مشتريان علاقمند موفق شدند صداهای دلنشينی را از گردش صفحه‌ای نازك كه سوزنی ريز آن را به صدا درمی‌آورد، بشنوند.

در بیشتر قهوه‌خانه‌ها، برای ايجاد طراوت و شادابی و به منظور كاهش صدای مداوم چراغ‌های خوراك پزی، چند قناری هم داخل قفس نگه می‌‌داشتند كه چهچهه‌ی يكريز آن‌ها، گوش عابرين را هم نوازش می‌داد. 

کافه‌های حوالی میدان کارگر، تا اواخر دهه‌ی 50، تجمع كارگران ساختمانی و بنّاها و معمارانی بود كه با طلوع سپيده‌دمان آن جا جمع می‌شدند و بخشی از آن‌ها صبحانه‌ی خود را در كافه می‌خوردند. 

در آن سال‌ها، بهای هر استكان بزرگ چای، يك ريال بود.
اما كسانی كه همراه خود قند يا آبنبات به کافه می‌آوردند، ده شاهی كه نصف يك ريال بود می‌پرداختند.

صبحانه هم تركيبی بود از نان تازه‌ی داغ و پنير و كره‌ی ‌محلی و سرشير و مربای خانگی كه عموماً داخل نعلبكی می‌ريختند و از مشتريان پذيرايی می‌كردند. نیمرو» هم مشتریان خاص خود را داشت.

يكی دو ساعت مانده به ظهر و پس از دادن آب و دانه به قناری‌ها، آماده‌سازی قليان‌ها شروع می‌شد و شستشو و تميز كردن جای زغال و گداختن آن‌، نويدی بود برای كسانی كه پس از نوشيدن چای در انتظار كشيدن قليان بودند.

فصل سرما، شلوغ‌ترين روزهایی بود كه كافه‌ها به خود می‌ديدند. 
شيشه‌های بخار گرفته، دود قليان، صدای شستن استكان‌ها در داخل پاسماوری برنجی، آوازخوانی قناری‌ها و ضرباهنگ به هم زدن نعلبكی‌ها با استكان خالی كه برای جلب توجه عابران در پياده‌رو و داخل كافه به وسیله‌ی كافه‌چی و شاگردانش انجام می‌شد.

با شروع ماه رمضان، فعاليت روزانه تعطيل می‌شد و لحظاتی قبل از اذان، عده‌ای در كافه منتظر می‌نشستند تا با حليم كه از ماه محرم طعم آن را نچشيده بودند، روزه‌ی خود را افطار كنند. 
تعدادی از كافه‌ها با ساختن اجاقي موقت از آجر و كاهگل، ديگ بزرگی را داخل آن می‌گذاشتند و با شروع افطار، حليم آماده شده را به فروش می‌رساندند. 

اما نيم ساعتی قبل از اذان مغرب، فردی با صدای بلند در پياده‌رو برای جلب توجه رهگذران، آن‌ها را برای خريدن حليم اين‌گونه تشويق می‌كردند: 
بیا به هليم(حلیم)،
بیا به حليم، 
حلیمِسارِه ياغ(روغن زرد)» 

كه البته هنوز در سال‌های اخير هم گاه چنين صداهایی در ميدان كارگر و حوالی پای‌توپ شنيده می‌شود.

اما در بعضی كافه‌ها، از جمله در اطراف ميدان كارگر و كوچه‌ی دروازه‌قبله و سبزه ميدان، مراسمی سنتی و كهن انجام می‌شد كه بازی پادشاه وزير» نام داشت.
(ادامه دارد)

شب چلّه در بجنورد

قهوه‌خانه‌های بجنورد (قسمت دوم و پایانی)

قهوه‌خانه‌های بجنورد (قسمت اول)

كه ,هم ,می‌شد ,داخل ,كافه‌ها ,چای ,را به ,خود را ,می‌شد و ,به وسیله‌ی ,نوشيدن چای

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

ثبت نگار ( دفتر اسناد رسمی 75قم)